نفست...
[ بازدید : 253 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
مستــــ از تو
مـــے رقصمـــــــ تا سرگيــــــــــجــہ
تا تار شدن اتاقـــــــــ
تا سياهــــــــ تر شدن چشممـــــــــ
تا نبينمـــــــــــــــ
نبودنـــــــــــــ بــــــــے دليلتـــــــــ را
گفتم:میری؟ گفت:آره گفتم:منم بیام؟ گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر گفتم:برمی گردی؟ فقط خندید اشک توی چشمام حلقه زد سرمو پایین انداختم دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد گفت:میری؟ گفتم:آره گفت:منم بیام؟ گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر گفت:برمی گردی؟ گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده * * * * حس قشنگیه یکی بترسه از اینکه یه روز از دستت بده. سعی کنه ناراحتت نکنه،
یکی نگرانت باشه
وقتی ازش جدا میشی :پیام بده
عزیزدلم رسید ؟
قشنگه :یهوبغلت کنه،
یهو.. توی جمع.. درگوشت بگه دوست دارم!
بگه که حواسم بهت هست.
ازت حمایت کنه..
چرا من خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا یــه وقــتـایــی ﻫــﻢ ﻫــﺴـﺖ . . . ﮐـﻪ ﺩﯾـﮕـﻪ دلــت نـمـیــخــواد کـسی بــه زنــدگیـت اضـافــه ﺷـﻪ . . . ﺩﯾـﮕـﻪ ﺣـﺘﯽ حـوصــلـه ی ﺍﯾـﻨـﻮ ﻧـﺪﺍﺭﯼ ، ﮐـﻪ ﺑـﺸــﻨـﻮﯼ " ﭼـــﺮﺍ ﻣـﺴـﯿـﺠـﻤـﻮ ﺩﯾــﺮ ﺟــﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﯼ . . . ؟ " ! ﺩﯾـﮕـﻪ ﺍﺻــﻦ ﺩﻟــﺖ ﻧـﻤـﯿﺨﻮﺍﺩ یـه دقـیـقـه ﺍﺯ ﺭﻭﺯﺕ ﺭﻭ ﺻــﺮﻑ ﺍﯾـﻦ ﮐـﻨﯽ ، ﮐـﻪ مـتـقــاعــدش کـنی ﮐـﻪ ﺩﻭﺳــﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﯾــﺎ ﻧــﻪ . . . ! ﮔــﻮﺷﯿـﺘـﻮ ﻣـﯿـﻨــﺪﺍﺯﯼ ﯾــﻪ ﮔــﻮﺷـﻪ ﻭ ﺑـﻪ زنــدگـیـت ﻣـﯿــﺮﺳــﯽ . . . ﯾــﻪ شــارژ ﺩﻭ ﺗــﻮﻣـﻨﯽ ﮐـﻢِ ﮐــﻢ ﯾــﻪ ﻫـﻔـﺘـﻪ ﻣـﯿﻤـﻮﻧـﻪ ﻭﺍﺳـﺖ ! ﺑــﺎ ﻫــﺮ ﮐــﺪﻭﻡ ﺍﺯ ﺩﻭﺳـﺘــﺎﺕ راحــت ﺣــﺮﻑ ﻣــﯿـﺰﻧـﯽ ، ﻭ ﻧـﮕـﺮﺍﻥ ﺍﯾـﻨـﻢ ﻧﯿـﺴـﺘﯽ ﮐـﻪ ﭘـﺲ ﻓــﺮﺩﺍ ﺑـﮕﻪ " ﻓــﻼﻧﯽ ﮐـﯽ ﺑــﻮﺩ ؟ " ﯾـﻪ ﻭﻗــﺘـﺎﯾـﯽ ﺍﻧـﻘـﺪ ﺗـﻨـﻬــﺎﯾـﯿـﺖ ﻭﺍﺳــﺖ ارزشـمــنـد ﻣـﯿـﺸــﻪ ، ﮐــﻪ ﺩﯾـﮕـﻪ جــای خــالی ﮐـﺴﯽ ﺗــﻮ ﺯﻧــﺪﮔﯿـﺖ حــس ﻧـﻤــﯿــﺸــﻪ . . . از ایــن زاویــه هــم یــه نــگاه بــنـدازیــم بــد نــیـســت !
بی تو، مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم .
در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت .
من همه محو تماشای نگاهت .
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و صحرا ، گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید: تو به من گفتی :
«از این عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب، آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا، که دلت با دگران است !
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن !»
با تو گفتم:« حذر از عشق ؟ ندانم
سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم
نتوانم!
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ... »
بازگفتم که: « تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم ، نتوانم!»
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت ...
اشک در چشم تو لرزید ،
ماه بر عشق تو خندید !
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم .
نگسستم، نرمیدم .
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم ،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم ،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ...
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
بنام ياور بي كسان
من بي وسو***من بي كسو***
من چون كنامن چون كنا ***روچا شپا من شون
نيسته منا نون دست رسه***مني يادانهنت دوستؤكسه
الله بگير دستا مني *** الله مني كمك رسه
ترجمه فارسي
من تنهايم #مي بي كسم aمن چكاركنم من
چكاركنم؟روزشب من فكرميكنم
من به كسي دست رسي ندارم@
به يادمن نيست دوست وكسي
اي خدا دست مرا بگير***
اي خدا فقط توي كمك كننده ام