درد عشق

درد عشق


چشمانم در نگاهش ساعتها خيره ماند


حرفي براي هم نداشتيم


زيرا قلبهايمان در حال نجوا بودند


نميخواستم خلوتشان را بر هم زنم


سكوت را ترجيح دادم


تا قلبهايمان درد و دل كنند


چشمهايش عمق عشق را فرياد ميزد


هوس بوسيدن لبهايش آزارم ميداد


عشق مقدسمان را با هوسي زودگذر آلوده نكردم


اما چشمانم با اندامش عشق بازي مي كرد





چه عاشقانه بود دیروزم...


چه تاریکست امروزم...


به آتش می کشم خود را



اگر فردا چنین باشد...


[ بازدید : 416 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ پنجشنبه 4 دی 1393 ] [ 21:54 ] [ لیلی ]
[ ]
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]